سایت بینش

زنگ تفریح 🔔

شنبه, ۲ دی ۱۴۰۲، ۰۲:۵۹ ب.ظ

 

سلام دوستان همراه!

 

 

امروز اومدم با یه محتوای برداشت آزاد ..

 

 

عنوان این شعر "قدرت اسارت"هستش با قلم مادمازل

 

 مخاطبش و شما پیدا کنین؛

 

 

ترسم از آن دم که رهایم کنی

گرم خطا سرد و سیاهم کنی

ترسم از آنروز که وزن خیال 

را سبک از نام و نوایم کنی

یک نفسم بی تو شود هیچ و پوچ

لیکن و زنهار صدایم کنی

منتظر هر قدمت خسته ام

پرشعفم گرتو نگاهم کنی

الفت توهر نفس ثانیه

درد اگر نیست دوایم کنی

این سخنان خاطره ای بیش نیست

چون تو نیایی و ندایم کنی

بر دل تو رنج نهادم مگر؟

نذرت اگر نیست ادایم کنی..

حال و گذشته شده آینده ام

بر دَوَران هول و ولایم کنی

آن دم مفلوک سیه روی را

دست بگیری و سعادت کنی

عاشقی و صور دمیده مَلَک

تا به قیامت تو خرابم کنی؟

عقل بری هوش ندانم چراست

چون و چرا اذن محالم کنی

شهره ی درمانگری ات شهر راست

تاب نیاورد که درمان کنی

 

 

  • مادمازل ..